ستاد امور دانشجويان شاهد و ايثارگر


من يك ده توماني پيدا كردم

روزي پسر بچه اي در خيابان سكه اي 10 توماني پيدا كرد. او از پيدا كردن اين پول ، آن هم بدون هيچ زحمتي ، خيلي ذوق زده شد. اين تجربه باعث شد كه بقيه ي روزها هم با چشمهاي باز، سرش را به سمت پايين بگيرد.(به دنبال گنج!) .او در مدت زندگيش ،296 سكه ي 10 توماني ،16 سكه ي 25 توماني ، 2 اسكناس 500 صدتوماني و يك اسكناس مچاله شده ي هزارتوماني پيدا كرد.يعني در مجموع 5 هزار و سيصد و شصت تومان ...؛ در برابر به دست آوردن اين5 هزار و سيصد و شصت تومان ، او زيبايي دل انگيز 31369 طلوع خورشيد، درخشش 157 رنگين كمان و منظره ي درختان افرا در سرماي پاييز را از دست داد؛
او هيچ گاه حركت ابرهاي سفيد را بر فراز آسمان، در حالي كه از شكلي به شكل ديگر در مي آمدند، نديد. پرندگان در حال پرواز ، درخشش خورشيد و لبخند هزاران رهگذر، هرگز جزئي از خاطرات او نشد....؛
آيا شده راحتي كاري و عادت به آن كار ،‌ موجب شود چشم خود را بر استعدادها ، توانمنديها و نبوغ خود ببنديد. و يك عمر به خيال اينكه به دنبال راحتي هستيد، ارزشهاي بالاتري را از دست بدهيد.

ناگهان وقت رفتن سر ميرسد و ما چرتكه مي اندازيم ، مي بينيم جمع همه عمرمان چند كيلو طلا شده است. همان چيزي كه مي انديشيديم براي ما آسايش و احترام و ارزش مي آورد.

ارزش هر كس برابر با آرزوهايش هست.
ارزش هر كس مساوي آن چيزي هست كه برايش تلاش مي كند.

ارزش هر كس به اندازه آن چيزي هست كه از دست دادنش غمگينش مي كند و به دست آوردنش شادش مي كند.

راستي بهاي شما چيست؟!

بياييم در زندگي خود كه ثانيه هاي آن را به سرعت از دست مي دهيم ، خود را ارزان نفروشيم.

شما چند سال از دست داده ايد؟! چند ماه ؟ چند ساعت ؟ چند دقيقه؟ چند ثانيه؟! يك حسابي بكنيد ببيند در برابر آن چه چيزي به دست آورديد؟